فيلسوف ميان فرهنگ و جامعه شناسي
لالي امبلي لالي امبلي

 

Georg Simmel 1858 – 1918

 

  روانشادسيمل،فيلسوف،جامعه شناس، ويكي از نظريه پردازان مدرنيته غرب،پايه گذار جانعه شناسي مدرن و يكي از كلاسيك هاي افكارجامعه شناسانه است.وي ميگفت آزاديهايي كه طبيعت به انسان اعطا نمود،باعث شدند كه وي يك سوء قصد مرگ آوربه طبيعت بنمايد.سيمل يكي ازمبارزان برابري حقوق زن ومرد نيزبود.درنظراوتسلط معيارهاي مردان درفرهنگ،موجب موانعي درراه يافتن زنان به آن حوزه شد.ازديگرنظرات سيمل اين است كه مدعي شد،اگر بيش از سه نفر تشكيل گروه بدهند،هويت وكيفيت خصوصيات اجتماعي آن گروه تغييرميكند. و به ادعاي ماركسيست ها،سيمل كوشيد تاتجربه گريزي كانت را باخردگريزي ديگران جوش دهد،اويك ايده آليسم ذهني متكي به شاخه تاريخ اجتماعي رانماينده گي ميكرد و بجاي كوشش شناخت درراه قوانين و قانونمندي كلي،به جستجوي روابط و قوانين گروههاي كوچك و خرد دراجتماع پرداخت.

  سيمل دركنار ماكس وبر براين نظربود كه جامعه شناسي علمي است تجربي و مستقل ، وآن براي استقلال نيازبه علم فلسفه دارد. سيمل را پدر جامعه شناسي ميكرو و گروههاي كوچك بحساب مي آورند. در زمان سيمل،دولت پروس، جامعه شناسي را يك علم ناقص يا نيمه علم، بشمارمي آورد.اوميگفت كه يكي ازوظايف جامعه شناسان اين است كه فرم هاي زندگي اجتماعي انسان را تجزيه و تحليل كنند، و علاقه جامعه شناسي بايد متوجه تحليل و شناخت فردباشد. او جامعه شناسي خودرا نوعي فلسفه ارزشها بحساب مي آورد.درنظراوجامعه مكاني پويا است و نه ايستا، و جامعه شناسي،علمي است از پروسه ها و فرم هاي تاثيرات متقابل و چندجانبه انسانها روي همديگر.

  سيمل باتعاريف جديدازفرهنگ مدرن،بنيادگذار انتقادازفرهنگ درقرن بيست نيزشد.اونه تنها يكي ازنمايندگان فلسفه زندگي،بلكه نظريه پردازي در فلسفه هاي: فرهنگ،هنر،و تاريخ هم ميباشد.سيمل ازاين بابت جزوفيلسوفان فلسفه تاريخ بحساب مي آيد چون در آثارش درجستجوي: هدف،ارزش و معني تاريخ ميباشد.فلسفه فرهنگ و فلسفه زيبايي شناسي اورا متكي برنظرات نيچه ميدانند. ازاوتحقيقاتي پيرامون جامعه شناسي هنرنيزبجامانده است. او ميگفت كه درپروسه فرهنگ،نه تنها ذهن به عين و يا عين به ذهن تبديل ميشود،بلكه آنها نقش مهمي درپروسه تشكيل فرهنگ دارند.اودرآثارش نه تنها بين فرهنگ ذهني،فرهنگ عيني و ميان فرم و زندگي،اختلاف قائل است بلكه پيرامون فقر فرهنگ يا اغراق هاي ذهنگرايي، نيز نظراتي را طرح كرد.ازديگرمفاهيم مورد توجه او:تراژدي فرهنگ و فرهنگ زنانه ،هستند.

  كارفكري سيمل تاثيرمهمي روي رشته هاي:فلسفه،علم تاريخ،تاريخ هنر و فرهنگ مردم شناسي،ازخودبجاگذاشته است.درافكار اوميتوان تاثيرنظرات: ماركس،نيچه،اسپنسر،داروين، و وبر را مشاهده كرد. سيمل خود نه تنها روي جامعه شناسان بلكه روي فيلسوفاني مانند:لوكاچ،بلوخ،آدرنو، و بنيامين اثر گذاشته است.غيرازگادامر و هايدگر، - ماركوزه و هوركهايمر نيززير تاثير تئوري فرهنگ او بودند. سيمل يكي ازمنتقدان نظرات كانت و اسپنسر بود. اشتغال باآثار سيمل چند دهه اي است كه در كشورهاي : ژاپن،روسيه، انگليس، دانمارك،سوئد،ايتاليا و آمريكا آغازشده است. سبك و اصالت اكسپرسيونيستي و توانايي مقاله نويسي او،هنوز مورد تحسين محققين است. كف زدنهاي مدرن ها و پست مدرنها و مكتب شيكاگوي آمريكا براي سيمل، باعث شد كه صاحبنظري، انتقاد ازآثاراورا ارزشمندتر ازتحسين دوستان نادان وي بنامد؛ بقول اهل نظر،بعضي هواداران اوممكن است بيش از منتقدين اش به وي آسيب برسانند.غيرازسه گروه فوق، گروه هوادار ديگري،سيمل راازجمله فرماليست هايي جامعه شناسي معرفي نمود. سيمل حداقل در چهارزمينه: روانشناسي خلقها، تئوري تكامل، كانت گرايي جديد، و پوزيويتيسم، از متفكرين ديگر تاثير پذيرفته است.

  درنظر سيمل، جامعه،مجموعه اي است از تاثير انسانها روي همديگر.به دليل اين تاثيرات او جامعه را مكاني پويا ميداند و نه ايستا.اونتيجه اين تاثيرات را “اجتماعي شدن“ انسان مينامد. سيمل بين فرم و محتوا نيز فزق قائل است. او نيازها،تمايلات،انگيزهها، و علائق راازجمله بخش هاي محتوا و خانواده، گروه،انجمن،رقابت،اختلاف، و تقسيم كارراازجمله مفاهيم فرمي بحساب مي آورد. در نظر او،محتواها، مشخص هستند- ولي فرم ها، صوري و عمومي ميباشند. اودرجامعه مدرن، ازجمله ساختارهاي پيچيده بوجودآمده، مانند گروه، سازمان، و مؤسسه سخن ميگويد . مشخصه خاص پروسه اختلاف اجتماعي درنظراو:تقسيم كار و تخصصي شدن شغلها است. سيمل ميگويد كه براثر اختلافات اجتماعي و فردگرايي، انحلال ساختارهاي سنتي اجتماعي پيش آمده. اين انحلال ها بنوبه خود موجب پديدههايي بحراني درفرهنگ مدرن مانند: تنهايي، طرد، بي ارزشي، پوچي، بيگانگي و غيره ميشوند. سيمل ميكوشد اين پديدههاي منفي فرهنگ مدرن راموردتوجه تحقيقات خودقراردهد.

 كتاب (فلسفه پول)،يكي از شاهكارهاي تحقيقاتي سيمل است.اوميكوشدتادراين كتاب نشان دهد چگونه پول درسبك زندگي مدرن و فرهنگ مدرن تاثير ميگذارد. اوپول درجامعه مدرن راسنبل خالص و مطلق زمان حال مينامد.وي ميان شناخت تاريخي و شناخت متكي به علوم تجربي نيزفرق ميگذارد.چون او ميگفت كه حقيقت تاريخي جدااز واقعيات تاريخي زندگي است،درفلسفه تاريخ مدرن،وي دچار شكاكي و نسبي گرايي شده است. سيمل نظريه نسبي بودن شناخت زندگي را غلط ميدانست،چون بقول او اگر زندگي مانند يك رودخانه درحال حركت باشد،پس سيرآنرا نميتوان مورد شناخت قرارداد.

  يوهان گئورگ سيمل بين سالهاي 1858 تا 1918 درآلمان زندگي نمود. او به علت يهودي تباري درزمان فاشيسم به سوئيس فراركرد. نازيها نه تنها آثاراورا درمراسم نمايشي سال 1933 سوزاندند، بلكه دست نوشته هاي بيشمار اورا كه گشتاپو مصادره كرده بود،براي هميشه ازدست رفتند.. پسر سيمل كه به اسارت نازيها درآمده بود،بعدازآزادي درپايان جنگ،براثر عواقب زمان بازداشت درگذشت.. همسر سيمل با نام مستعار “م.ل. اكندورف“ آثارادبي و فلسفي زيادي منتشر نمود. سيمل دردانشگاه به تحصيل: تاريخ،فلسفه،روانشناسي خلقها،وتاريخ هنرپرداخته بود. موضوع دكتراي او“ماهيت ماده طبق نظركانت“ نام داشت و پاياننامه دكترايش“نظريه كانت پيرامون مكان و زمان“ بود.نخستين پايننامه دكتراي ردشده او“تحقيقات فرهنگ و روانشناسي پيرامون آغازموسيقي“نام داشت.

  ازجمله آثار سيمل : موضوعات فلسفه تاريخ فلسفه پول- ماهيت فرهنگ مجموعه آثار- مجموعه مقالات فرهنگ فلسفي(شامل نظريه هاي فرهنگ)- و موضوعات اصول جامعه شناسي- هستند. غيرازآثار تخصصي و آكادميك،سيمل حدود 45 مقاله پيرامون موضوعات روز براي افكارعمومي منتشركرد.ازآنجمله: مقالاتي پيرامون هنر،دين، و بيوگرافي هنرمندان مشهور، مانند گوته،ميكل آنجلو، رمبرانت، و رودين.- و پيرامون پديدههاي روزمره مانند مد،جذابيت،بيگانگي، و ارتش و مسايل سياسي مانند جنبش زنان، و اختلاف زن و مرد.

 

 

 

 


August 12th, 2007


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان